ها عَلی بَشَرٌ کیفَ بَشر
رَبُّهُ فِیهِ تَجَلّی وَ ظَهَرَ
عِلَّةُ الْکوْنِ وَ لَوْ لاهُلَما
کانَ لِلْعالَمِ عَینٌ وَ أَثَر
وَ لَهُ اُبدِعُ مَا تَعقِلُه
مِن عُقُول وَ نُفُوس وَ صُوَر
فَلَک فی فَلَک فیهِ نُجُوم
صَدَفٌ فی صَدَف فیهِ دُرَر
ما رَمی رَمْیةً اِلاّ وَ کفی
ما غَزی غَزْوَةً اِلاّ وَ ظَفَر
أَغمَدَ السَّیفَ مَتی قابَلَه
کلُّ مَن جَرَّدَ سَیفًا وَ شَهَر
أَسَدُ اللّهِ إِذا صالَ وَ صاح
أَبُوالاَْیتامِ إِذا جاءَ وَ بَرّ
حُبُّهُ مَبْدَءُ خُلْد وَ نَعیم
بُغْضُهُ مَنشَاءُ نار وَ سَقَر
هُوَ فِی الکلِّ اِمامُ الکلّ
مَنْ أَبابَکر وَ مَن کانَ عُمَر
لَیسَ مَنْ أَذْنَبَ یوْمًا بِاِمام
کیفَ مَنْ أَشْرَک دَهْرًا وَ کفَر
کلُّ مَن ماتَ وَ لَمْ یعرِفه
مَوْتُهُ مَوْتُ حِمار وَ بَقَر
خَصْمُهُ أَبْغَضَهُ اللّهُ وَ لَو
حَمِدَ اللّهَ وَ أَثْنی وَ شَکر
خُلُّهُ بَشَّرَهُ اللّهُ وَ لَو
شَرِبَ الخَمْرَ وَ غَنَّی وَ فَجَر
مَن لَهُ صاحِبَةٌ کالزَّهْراء
اَوْ سَلیلٌ کشُبَیر وَ شَبَر
عَنهُ دیوانُ عُلُوم وَ حِکم
فیهِ طُومارُ عِظاتِ وَ عِبَر
بُوتُراب وَ کنُوزُ العالَم
عِندَهُ نَحُْو سُفال وَ مَدَر
وَ هُوَ النُّورُ وَ اَمَّا الشُّرَکا
فَظُلامٌ وَ دُخانٌ وَ شَرَر
أَیهَا الْخَصْمُ تَذَکرْ سَنَدا
مَتْنُهُ صَحَّ بِنَصٍّ وَ خَبَر
إِذْ أَتی أَحْمَدُ فی خُمِّ غَدیر
بِعَلی وَ عَلَی الرَّحْلِ نَبَر
قالَ مَن کنتُ أَنَا مَوْلاه
فَعَلی لَهُ مَوْلی وَ مَفَر
قَبْلَ تَعْیینِ وَصی وَ وَزیر
مَن رَأی ماتَ نَبی وَ هَجَر
مَنْ أَتی فیهِ نُصُوصٌ بِخُصُوص
هَلْ بِإِجْماعِ عَوام ینْکر
آیةُ اللّهِ وَ هَلْ یجحَدُ مَن
خَصَّهُ اللّهُ بِای وَ سُوَر
وُدُّهُ أَوْجُبُ ما فِی الْقُران
أَوجَبَ اللّهُ عَلَینا وَ أَمَر
مُدَّعی حُبِّ عَلی وَ عَداه
مِثْلُ مَنْ أَنکرَ حَقًّا وَ أَقَرّ
شاعر : ملامهر علی خوئی
بدان كه على بشر است،اما چگونه بشرى است؟بشرى است كه آثار قدرت پروردگارش در وجود او آشكار و نمايان شده است.
.
آن حضرت علت غائى آفرينش است كه اگر او نبود براى عالم واقعيت و اثرى نبود(خداوند بخاطر او عالم را بوجود آورده است)
.
و آنچه را كه تو از عالم عقول و نفوس و صور(عوالم سه گانه خلقت كه در طول هم قرار گرفته و عبارتند از عالم عقل و مثال و ماده) تعقل و انديشه كنى براى وجود او ابداع شده اند.
.
فلكى است در داخل فلكى و داراى ستارگان است و صدفى است در داخل صدفى و داراى گوهرهاى درخشانى است(آن حضرت محاط در اوصاف پيغمبر اكرم است و ائمه ديگر هم از وجود او پديد آمده اند) .
.
تيرى نينداخت جز اينكه آن تير براى هلاك دشمن كافى شد و بجنگى وارد نشد جز اينكه از آن پيروز در آمد.
.
تمام شمشير كشان موقع مقابله با او(براى اينكه عرض اندام نكنند از ترس وى) شمشير خود را غلاف ميكردند.
.
موقعي كه حمله ميكرد و صيحه ميزد شير خدا بود و در موقع بخشش و احسان پدر يتيمان بود.
.
محبت و دوستى آن حضرت سر چشمه بهشت و نعمتهاى بهشت است و دشمنى او منشاء آتش دوزخ و جهنم است.
.
او در تمام عالم پيشواى همه پس از رسول اكرم صلى الله عليه و آله است ابو بكر و عمر كيستند كه با او لاف برابرى زنند؟
.
كسى كه يك روز هم مرتكب گناه شود شايسته امامت نيست پس چگونه شايسته آن مقام باشد كسى كه يك عمر در شرك و كفر بوده است(امام بايد معصوم و منتخب از جانب خدا باشد ).
.
هر كسى كه مرد و او را نشناخت مرگ او مانند مرگ حیوان است(مانند زمان جاهليت مرده و اين سخن اشاره است به حديث من مات و لم يعرف امام زمانه)
.
دشمن آن حضرت مبغوض خدا است اگر چه خدا را ستايش كند و ثنا گويد و سپاسگزار باشد.
.
دوست و محب او را از خداوند مژده بهشت داده اگر چه شرب خمر كرده و آواز خوانده و مرتكب فجور باشد.(البته اين مطلب احتياج بتوضيح دارد )
.
جز على كيست كه زوجه اى چون زهرا عليها السلام يا فرزندانى مانند حسنين عليهما السلام داشته باشد؟
.
ديوان علوم و حكمتها از آنحضرت است و طومار موعظه ها و پندها در نزد اوست.
.
آن جناب خاك نشين بود و(اعتنائى بدنيا نداشت بطوري كه) گنجهاى عالم(شمشهاى طلا) در نزد او به منزله سفال و كلوخ بود.
.
و او نور خالص است و اما شركاى خلافت او مانند ظلمت و دود و شرر ميباشند.
.
اي كه مخالف امامت او هستى بياد آر،سند آن روايتى را(در غدير خم) كه متن آن بنابر روايات و اخبار شما هم صحيح است.
.
موقعي كه در غدير خم پيغمبر صلى الله عليه و آله على را آورد بر جهاز شتران(عوض منبر) بالا رفت.
.
و فرمود من بر هر كس از نفس او اولى تر هستم اين على بر او اولى تر و پناهگاه است.
.
هيچ پيغمبرى را ديده اى كه پيش از تعيين وصى و جانشين وفات يابد و يا هجرت كند؟
.
كسى كه در شان او متن ها و روايات مخصوصى آمده باشد آيا ميتوان با اجماع مشتى عوام الناس منكر او شد؟
.
على عليه السلام آيت عظماى خدا است آيا انكار كرده ميشود كسى كه خداوندبراى او آيه ها و سورههائى اختصاص داده است؟
.
دوستى آنحضرت واجبترين امرى است كه در قرآن آمده و خداوند او را به ما واجب فرموده است.
.
كسي كه ادعاى دوستى آنحضرت و مخالفين او را دارد مانند كسى است كه حقى را انكار كند و هم بدان اقرار نمايد.
A man whose face shone in light,
Questioned the moon one midnight:
“O moon! Do you know who I’m?”
Moon told:”masterpiece of Time!
King of speech, man of letter,
The one than him there’s no better;
The honour of eyes of Lord,
The matchless champ of sword
King of sky, mount and valley
Proudly that God called you #Ali
آنکهرویش بدرخشید چنان یكخورشید
رخ به رخ با مهِ افلاك چنین مـيپرسید:
ميشناسي تو مـرا اي قـــمرِ شــاه سوار؟
ماه گفتش کهتو هستيبه فلك شاهکار
امپراطـــورِ سخن، آن شهِ دُرهاي ثمین
آنکه برتر زِ تو من مـــرد نبینم به زمین
فـــخرِ چشـــمانِ خــداوندِ جـــهاني تو
پـــهلوانْ پادشـــــهِ مُــــلكِ شـــهاني تو
شاه بر هرچه کهخورشید برآن پا بگذاشت
که خدا بر تو ز فخر اسمِ #علي را بنگاشت
احسان قنبری
يا ألهَ الأكوان اشفقْ عليّا
مصدرَ الحقّ لم أقل غيرَ حقٍّ
أنت ألهمتَني مديحَ علِيٍّ
هو فخرُ التاريخ لا فخرُ شعبٍ
لا تقلْ شيعةٌ هواةُ عليٍّ
يا اميرَ الإسلام حسبي فخراً
جلجلَ الحقّ في المسيحيّ حتّي
أنا مَن يعشق البطولةَ و الإلـْ
فإذا لم يكن علِيٌ نبيّاً
أنت يا ربَّ العالمين إلهي
و أنلني ثوابَ ما سطّرتْ كفـ
سفر خير الأنام مِن بعد طه
يا سماءُ اشهدي و يا أرضُ قرّي
لا تُمتني غبَّ العذاب شَقيّا
أنت أجريته علي شفتيّا
فهِمِي غيدقُ البيان عليّا
يدّعيه و يصطفيه وليّا
إنّ في كلّ منصفٍ شيعيّا
إنّني منك مالئٌ أصغريّا
عُدَّ مِن فرطِ حبّه علويّا
ـهامَ والعدلَ و الخلاقَ الرضيّا
فلقد كان خلقُــه نبويّا
فأنلْهم حنانَك الأبويّا
في فهاج الدموعُ في مقلتيّا
ما رأي الكونُ مثله آدميّا
و اخشعِي إنني ذكرتُ عليّا
ابیاتی از شاعر مسیحی بولس سلامه در مدح علی(علیه السلام)
2014-06-27 GHALEHNOEY LEAVE A COMMENT
1-لَو أنَّ عَبدَاً أتَی بِالصَّالِحاتِ غَدَاً وَ وَدَّ کُلَّ نَبِيٍّ مُرسَلٍ وَ وَلِي
در قیامت بنده گر حاضر شود بی گنه در درگه غافر شود
عشق هر مولا و هر پیغمبری در دلش باشد جهاد اکبری
2)وَ صَامَ,مَا صَامَ صَوَّامٌ بِلا مَلَلِ وَ قَامَ,مَا قَامَ قَوَّامٌ بِلا کَسَلِ
روزه گیرد او بدون خستگی یا تمام شب نماز و بندگی
3)وَ حَجَّ,کَم حَجَّةٍ للهِ وَاجِبَةٍ وَ طافَ بِالبَیتِ طافٍ غَیرِ مُنتَعِلِ
حج واجب را مضاعف تر کند یا طوافش از همه بهتر کند
4)وَ طارَ فِي الجَوِّ لا يَأوِي إلی أحَدٍ وَ غَاصَ فِي البَحرِ مَأمُونَاً مِنَ البَلَلِ
آسمان جولانگه او گر شود یا چنان ماهی به دریا در شود
5)وَاکسَی الیَتامَی مِنَ الدِّیباجِ کُلَّهُم وَاطعَمهُمُ مِن لَذِیذِ البِرِوَ العَسَلِ
گر بپوشاند تهیدستان حریر یا طعام هر چه انسان فقیر
6)وَ عَاشَ فِي النَّاسِ آلافَاً مُؤَلَّفَةً عَارٍ مِنَ الذَّنبِ مَعصُومٍ مِنَ الزَّلَلِ
زندگی را سر کند دور از جفا پاک و بی آلایش و بی إدعا
7)مَا کَانَ فِي الحَشرِ یَومَ البَعثِ مُنتَفِعَاً إلَّا بِحُبِ أمِیرِالمُؤمِنِینَ عَلِي
روز محشر این همه ناید به کار ای حزین عشق علی در دل گمار
خواجه نصیرالدین طوسی(م-672)
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند
خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند
ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیلهاش بود علی، خدا هر آن چه را کند
به جنگ بدر و نهروان، علی است یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان، قتال اشقیا کند
به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند
به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند
چو افضل از عبادت خلایق است، ضربتش
علی تواند این عمل، شفیع ماسِوی کند
به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند
نماز، بی ولای او، عبادتی است بیوضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند
هر آنکه نیست مایلش، جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند
علی است آنکه تا سحر، سرشک ریزد از بصر
پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند
علی انیس عاشقان، علی پناه بیکسان
علی امیرمؤمنان، که مدح او خدا کند
پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی
که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند
قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش
که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند
گهی به مسند قضا، گهی به صحنه ی غزا
گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند
علی است فرد و بینظیر، علی مجیر و دستگیر
که نام دلگشای او، گره ز کار وا کند
زکار قهرمانیش، پر است زندگانیش
نگین پادشاهیش، به سائلی عطا کند
امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب
برد طعام نیمه شب، عطا به بینوا کند
ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا
کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند
کنیم چونکه های و هو، به پیشگاه لطف هو
خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند
دل علی گداخته، که با زمانه ساخته
امام ناشناخته، ز خلق شکوهها کند
پس از وفات فاطمه، کشید دامن از همه
که ختم عمر خویش را، به کنج انزوا کند
ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا
که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند
سرشک بر دو عین او، ز اشک زینبین او
که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند
علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحهگر
کنار آن جدار و در، اقامه ی عزا کند
(حسان) بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش
گره گشای انبیا، حوائجت روا کن
شاعر : حبیب الله چایچچیان
به جز از علی نباشد به جهان گره گشایی
طلب مدد از اوکن چو رسد غم و بلایی
چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن
به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی
ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم
سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی
بشناختم خدا را چو شناختم علی را
به خدا نبردهای پی اگر از علی جدایی
علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق
تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی
نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن
تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی
همه عمر همچو شهری طلب مدد از او کن
که به جز علی نباشد به جهان گره گشایی
ضمن خوش امد به شما
مهد رضوی برای گروه سنی الف-ب-ج طراحی شده است